مناجات محرمی با امام زمان عج الله تعالی فرجه
غـمی به وسعت عـالم نشسته بر جانش تمام نـاحیه خـیس از دو چشم گـریانش شـبـیـه ابـر بـهــاری هـوای نـاحـیـه را پُـر از تـرنّم غـم کرده اشک سـوزانش سلام کرد به جدش؛ سلامی از سر صدق سـلام آن که کـند جـان فـدای جـانـانش سلام کرد بر آن گـونه های خـاک آلـود بر آن تـنـی که نـمـودند نـیـزه بـارانـش ســلام کـرد بر آن بـوسـه گـاه نـورانـی سـلام آن که کند جـان خـویش قـربانش سلام آن که دلش زخمی مصیبت هاست ســلام آن که اگـر بود کـربـلا؛ جـانش میان طف، سپـر نیـزه و سنـان می کرد و می سـپـرد به شـمـشیـرها گـریـبـانش سـلام کـرد بر آن جـام نـیـزه نـوشـیـده بر آن کسی که شکستند عهد و پیمانش سلام آنکه اگر نی نـوا حـضور نـداشت عــلـی الــدوام شــده نــالــۀ فــراوانــش سـلام آن که سـرازیر می شود هر روز به جای اشک روان، سیل خون ز چشمانش |